از من نفسی مانده
از تو یه جهان آغاز
در من قفسی مانده
در تو یه جهان پرواز
من واژهی یخ بستهم
در این شب بیروزن
تو یک غزل تازه
پرعاطفه و روشن
از جهان من تا جهان تو بیکرانی از درد و فاصله است
از نهان من تا نهان تو بی امانی از گریه و گله است
ای سبزترین رؤیا
من زخمی پاییزم
از دخمهی شب دلگیر
ای صبح دلآویزم
از فاصله لبریزه
بین دل تو تا من
با معجزه ی دستات
این فاصله رو بشکن
از جهان من تا جهان تو بیکرانی از درد و فاصله است
از نهان من تا نهان تو بی امانی از گریه و گله است